خیام شاعر همان خیام حکیم است
به گزارش رپید دانلود، به گزارش خبرنگاران در روز بزرگداشت حکیم عمر خیام نیشابوری، موسسه خانه اندیشمندان علوم انسانی نشستی با نام صدای حیرت انسان، افسانۀ دو خیام برگزار کرد. سید علی میرافضلی، پژوهشگر در زمینۀ خیام شناسی و نویسنده کتاب های چهارخطی، رباعیات خیام در منابع کهن و... درباره صحت داشتن یا نداشتن وجود دو خیام در تاریخ ادبیات و علم نجوم ایران صحبت کرد.
آنچه سید علی میرافضلی در شروع کار به آن پرداخت، نظریه های مختلف درباره خیام شناسی بود. او درباره این موضوع شرح داد: همان طور که ممکن است مخاطبان ما از پیش شنیده باشند، معروف است که دو خیام در تاریخ ایران زمین وجود دارد. یک خیام حکیم عمر خیامی نیشابوری است که فیلسوف، دانشمند و ریاضی دان است و دیگری شاعری است که شعرهای او به نام خیام مشهور شده است و نام او را خیام خراسانی گفته اند. موضوع بحث امروز ما در واقع پاسخی به این پرسش است که آیا خیام واقعا شاعر بوده است؟ و آیا رباعیاتی که به نام او منتشر شده است واقعا سروده اوست یا از دیگران است.
در شروع باید بگویم اندیشه ای که وجود دو خیام را فرض می نماید از اینجا نشات گرفته است که تناقضاتی در رباعیات منسوب به خیام وجود دارد. در مجموعه هایی که در اختیار مردم است و عمده آنان در دوره تیموری تدوین شده است، یک ناهمگونی زبانی و اندیشگانی می بینیم. یعنی نه زبان تمام و کمال به شعر دوره سلجوقی شباهت دارد، و نه انسجام معنوی و فکری در این رباعیات دیده می گردد. زنده یاد صادق راهنمایی در مقدمه ترانه های خیام می گوید اگر کسی روزی دوبار در طول زندگی اش عقایدش را تغییر داده باشد، نمی تواند آن قدر آشفته افکار باشد که ما در رباعیات خیام شاهد آن هستیم.
تمام کوشش خیام پژوهان در صد سال گذشته هم جوابی برای مشکل همگونی نداشتن و انسجام نداشتن افکار خیام است. در این راه هر پژوهشگری از روشی متفاوت بهره برده است. عده ای دست نویس های قدیمی را ملاک قرار دادند و معتقدند که باید گشت و دستنویسی را پیدا کرد که نزدیک به زبان خیام باشد. در سال های گذشته دو مجموعه خطی پیدا شد که شبیه به آثار خیام بود. دو سال بعد از آن مجموعه دیگری پیدا شد که هشتاد سال با تاریخ مرگ خیام فاصله داشت و تغییری در حوزه های خیام پژوهشی ایجاد کرد. اما بعد از مدتی و پس از انتشار این مجموعه در کشورهای مختلف، محققان دریافتند این نسخه ها از بیخ و بن جعلی هستند. یعنی در کارگاه های جعل نسخه تهیه شده اند و به اروپاییان فروخته شده اند. بنابراین این دسته از پژوهشگران ناکام ماندند. در حال حاضر ما 32 تا 35 مجموعه در دست داریم که از مجموع آن ها 156 رباعی به دست می آید که من در کتاب رباعیات خیام در منابع کهن 32 مجموعه را معرفی نموده ام.
یکی دیگر از راه های شناخت رباعیات خیام، یاری دریافت از رباعیات کلیدی بود. این دسته از پژوهشگران این رباعیات را شاخص قرار می دادند و از آن ها برای تشخیص رباعیات دیگر یاری می دریافتد. صادق راهنمایی و محمدعلی فروغی جزو این گروه بودند. فروغی 65 رباعی کلیدی را از منابع کهن برگزید و آن ها را ملاک قرار داد. ایراد این روش این بود که دیگرانی که این روش را برگزیدند، خروجی کار متفاوتی دارند. معمولا رباعیات کلیدی این دسته مشترک است، اما رباعیاتی که با این روش منسوب به خیام دانسته اند، فرق دارد.
روش دیگر هم بحث گفتمان خیامی است. این دسته معتقدند احتیاج نیست در جست وجوی خیام تاریخی باشیم. آنچه مهم است گفتمان خیام است. محمدامین رضوی در معتقدند بحث خیام دانشمند یا شاعر اشتباه است. یعنی به جای گشتن در پی رباعیات اصیل خیام باید در پی تفکر اصیل خیام باشیم. این تفکر هم راه حلی برای شناخت خیام نیست و اتفاقا تناقض هایی در شناخت خیام به وجود می آید.
روش دیگر برای حل این مسئله حذف خیام از این معادله بوده است. این گروه معتقدند حکیم عمر خیام شاعر نبوده است و شاعری با تشابه نامی با عمر خیام خلط شده است. محیط طباطبایی در اوایل دهه پنجاه این مسئله را عنوان کرد. ایشان در چندین گفت وگوی رادیویی در برنامه مرزهای دانش و در مجلات یغما و گوهر موضوع خیامی و خیام را عنوان کرد. خلاصه عقیده ایشان این بود که باید خیام دانشمند را از خیام شاعر تفکیک کرد. دلایلی که محیط طباطبایی به آن استناد می کرد، در چند مورد خلاصه می گردد. اول آنکه خیام در عصر خودش به شاعری معروفیت نداشته است. نظامی عروضی سمرقندی مولف کتاب چهارمقاله در کتابش از خیام نام برده است و خود را شاگرد خیام دانسته است. طباطبایی اشاره می نماید نظامی عروضی نام خیام را در طایفه منجمان آورده است و در گروه شاعران از او یاد ننموده است. نویسنده دیگری به نام ابوالحسن بیهقی در کتاب تتمه صوان الحکمه از خیام به نام دانشمند یاد نموده است. علت دیگر طباطبایی این است که معروفیت خیام در منابع هم عصر خودش به خیامی مشهور بوده است نه خیام و و نسبت خیام از اوایل قرن هفتم به او داده شده است. نکته دیگر محیط طباطبایی این است که این رباعیاتی که به خیام نسبت داده اند به دیگران هم نسبت داده شده است. علت اصلی محیط طباطبایی برای ادعای وجود دو خیام این است که ابن فوتی، نویسنده عرب قرن هفتم، در کتابی به نام مجمع الآداب که کتابی درباره علم رجال است، از شاعری با نام علاالدین علی ابن خیام خراسانی نام می برد که دیوان شعری داشته و شعر او در آذربایجان و خراسان مشهور بوده است. محیط طباطبایی ادعا نموده است که یقینا خیام شاعر همین شخص است. این نظریه هنوز هم طرفدارانی دارد و گریزگاهی است برای حل تناقضاتی که در حوزه مطالعات خیام شناسی وجود دارد. در جواب نکاتی که مرحوم طباطبایی به آن اشاره نموده اند باید بگویم پاسخ ادعای شاعر نبودن خیام و ذکر نشدن نامش در کتاب عروضی سمرقندی و ابوالحسن بیهقی این است که خیام شاعری حرفه ای مانند سنایی و فردوسی نبوده است. شعر یکی از گریزگاه های فکری خیام بوده است و او تمام وقت به سرودن شعر نمی پرداخته است. بنابراین طبیعی است که در زمره شاعران و در کنار فردوسی و... یاد نگردد. جواب دوم آن است که ما در یکی از منابعی که در روزگار خیام نوشته شده است و به یادگار مانده است و طرائف الطرف نام دارد، سه قطعه شعر از خیام به زبان عربی یافته ایم. نویسنده این کتاب در مقدمه می گوید این کتاب را با این هدف نوشته است که شاعران هم عصر خودش را معرفی کند. خیام هم جزو این شاعران است. البته باید بگوییم که این کتاب در زمان زندگانی محیط طباطبایی منتشر نشده بوده است. مسئله دوم پاسخی به ادعای معروفیت عمر خیام به خیامی است. من حدود هفت سند از روزگار خیام را آنالیز نموده ام که نشان می دهد خیام در زمان حیات خودش به خیام هم در کنار خیامی مشهور بوده است. باید گفت ی در انتهای خیامی یای تحبیب است و استفاده از این ی گویشی رایج در بین مردم بوده است. کسانی مانند سنایی، صابر ترمذی، خاقانی و... که معاصر خیام بوده اند از این شاعر با لقب خیام یاد نموده اند. مهم ترین سند ما الهی نامه عطار است که خیام را عمر خیام می نامد. پس نتیجه می گیریم خیامی همان خیام است. ادعای دیگر طباطبایی مبنی بر نسبت دادن شعر شاعران دیگر مانند باباافضل به خیام در طول تاریخ جواب دیگری دارد. باید گفت این حرف تا حدودی درست است. اما باید دانست اشعاری که طباطبایی به آن ها اشاره می نماید و آن ها را متعلق به دیگران می داند، اتفاقا از آن خیام است. درباره ادعای آخر و اشاره به علاالدین علی ابن خیام خراسانی باید گفت این قول یک قول واحد است و در هیچ منبع دیگری که تا کنون دیده ایم اشاره ای به این شاعر نشده است. بنابراین نمی توان به این هم استناد کرد. بنا بر تمام دلایلی که عرض کردم، ادعای مرحوم طباطبایی کاملا ردشده است و بحث وجود دو خیام کاملا منتفی است.
در بخش دوم میرافضلی موضوع نگاه خیام به شعر و دلایل مقبولیت او پرداخت و گفت: خیام نگاهی فلسفی به شعر داشته است. او در این حوزه از نظرات ابن سینا درباره شعر بهره می برده است. شاید این نگاه با نگاه مرسوم شاعران تفاوت داشته باشد. بی پیرایگی شعرش هم به همین علت است. وقتی رباعیات اصیل خیام را در کنار هم بخوانیم، دستگاه واحد اندیشگانی را می بینیم. بسیاری از حرف های خیام در رباعیات اصیلش در رباعیات پیروانش نمی بینیم. اشاره خیام به این تفکرات هم اشاره ای نمادین است. اشعار خیام حجم زیادی ندارد. اما با همین حجم کم هم توانسته است در کنار شاعران طراز اول شعر فارسی قرار بگیرد. او توانست حال و هوایی تازه به رباعی بدهد. قالب غالب شعر دوره مکتب خراسانی رباعی نبود، بلکه قصیده و مثنوی بود. او در قالب غیراصلی روزگار خودش افکارش را بیان نموده است. او این اندیشه های ژرف را با بیان ساده ای در قالب رباعی بیان نمود و توانست جریان ساز باشد. این ویژگی ها توانست خیام را به شاعری که امروز می شناسیم بدل کند.
سید علی میرافضلی در آخر به تشریح دلایل مقبولیت چاپ محمدعلی فروغی و قنام غنی از رباعیات خیام پرداخت و گفت: مرحوم فروغی و غنی وقتی تصحیح خودشان از رباعیات خیام را فراهم می کردند، از منابع در دسترسشان استفاده کردند و با نگاهی معتدل به این امر پرداختند. همین اعتدال باعث مقبولیت این چاپ شده است. البته جایگزینی هم برای این کتاب وجود نداشته است. بسیاری از منابع از آن روزگار تا کنون منتشر داشته است و طبیعی است که در اختیار آن دو استاد ارجمند نبوده است. امیدوارم که بتوانیم با توجه به منابع نویافته اثر تازه ای در این زمینه تالیف کنیم.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران