داستان زنِ داستان نویس
به گزارش رپید دانلود، خبرنگاران/اصفهان تا کنون دو رمان فارسی از غزاله بزرگ زاده منتشر شده و در هر دو رمان او، شخصیت اصلی یک زن است؛ زنی که مواجهه اش با مسائل اجتماعی، داستان ها را پیش می برد.
این نویسنده، در رمان گمشده ای در مه که از سوی انتشارات گفتمان اندیشه معاصر منتشر شده، کوشش های دختری را به تصویر می کشد که از نعمت داشتن پدر و مادر محروم است و در پرورشگاه بزرگ شده. ستاره، شخصیت اصلی این رمان، پس از شناخت خود با چالش ها و بحران های بزرگ هویتی و اجتماعی روبرو می گردد اما فراز و نشیب زندگی را با اراده طی می نماید. شخصیت اصلی رمان راز یک معمای بزرگ زاده نیز (که از سوی نشر روزگار به بازار کتاب آمده)، زنی است که خارج از وطن خود زندگی می نماید. شادی که با مسائل فراوانی روبه رو است ناگهان و بر اثر اتفاقی عجیب مجبور می گردد به کشور بازگردد. بازگشت او با اتفاقات متعددی همراه است و پای او را به یک موضوع جنایی باز می نماید.
غزاله بزرگ زاده اکنون در حال نگارش سومین رمان خودش است. دیگر آثار چاپ شدۀ او تا به امروز نیز عرفان، سودای وصال و مجموعه ترانه نقش سایه نام دارد. مشروح گفت وگوی خبرنگاران را با او در ادامه می خوانید:
چقدر غزاله بزرگ زاده را می شناسید؟ فکر می کنید بیست سال دیگر او در کجا ایستاده است؟
هیچ گاه انسان نمی تواند ادعا کند خودش و یا دیگران را تمام و کمال می شناسد، چرا که هرکسی بُعدی ناشناخته و مجهول در درون خودش دارد و در موقعیت مکانی و زمانی خاصی از درون انسان سر برون می آورد. این که بیست سال دیگر چه اتفاقی خواهد افتاد را نمی توان به طور قطع پیش بینی کرد و آینده کاملا به اعمال کنونی ما بستگی دارد، اما می توانم بگویم تمام کوشش و نیروی خود را به کار می بندم تا با یاری خدا بتوانم مسیری رو به رشد و پر ثمر برای خودم رقم بزنم .
از چه زمانی نوشتن را به طور جدی شروع و ابتدا نوشتن و خلق را با چه نوع ادبی شروع کردید؟
حدودا از سال 1383 نوشتن را با شعر نو و داستان کوتاه شروع کردم و سال 1394، چاپ کتاب عرفان رسماً شروعی برای ورود من به حیطه نویسندگی بود.
از میان شاعران معاصر ایران و جهان کار کدام یک را بیشتر می پسندید؟ اشعار شما به کدامیک از آنها نزدیک تر است؟ اصولا شعر برای شما چه فرصت هایی را ایجاد کرد و در نگاه شما به جهان چه تاثیری داشت؟
شاعران بی شماری هستند که از خواندن کارهای شان لذت می برم برای مثال عطار، مولانا، حافظ، سعدی، پروین اعتصامی ... و فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، نیمایوشیج، هوشنگ ابتهاج، شاملو، شهریار و...
زمانی که دچار غلیان روحی می شوم، شعر و نوشتن برای من پناهگاهی بوده و است که به آن پناه می بردم و همانند مسکنی برای ناآرامی ها و تشویش های درونی ام عمل نموده اند. شعر با زبان لطیفی که دارد باعث می گردد با دید بهتری به جهان و آدم ها نگاه کنم به نحوی که بر دلم بنشیند، بعلاوه مصداق بسیاری از آدم ها و اتفاقات در جهانی بیرون را با لحنی دلچسب سرشار از شیرینی و تلخی درک کنم و حتی یک بیت شعر گاهی زمینه ساز نگارش داستانی می گردد.
چه شد که از جهانی شعر وارد جهانی داستان و رمان شدید؟ شعر و شناخت شعری شما چقدر در رمان هایتان حضور دارند؟
همزمان با شعر داستان هم می نوشتم ولی بعدها بیشتر زمان خود را به نگارش داستان اختصاص دادم. همان طور که گفتم گاهی یک شعر به من ایده اولیه و یا ادامه داستان را می دهد.
برای نوشتن رمان، آموزش خاصی هم دیده اید؟
خیر، ولی سعی کردم با بهره گیری از کتاب های آموزشی و یا بالا بردن سطح آگاهی با مطالعه آثار نویسندگان با انواع شیوه های نگارش آشنا شوم و قلم خودم را بهبود بخشم.
یک رمان نویس چقدر باید بخواند؟ و پنج رمانی که توصیه می کنید، خوانندگان حتما بخوانند کدام هستند؟
از نظرم مطالعه، خیلی به فرایند پیشرفت و قلمی قوی تر داشتن یاری می نماید. مثل بازوهای یک نویسنده هستند. همان طور که یک ورزش کار با دمبل زدن سعی می نماید بازوان قوی تری داشته باشد یا یک صخره نورد با تمرین و ممارست فراوان روی دیواره سعی می نماید بدنی چابک تر داشته باشد، مطالعه هم دقیقا همین عملکرد را برای نویسنده دارد تا بتواند بهتر و ماندگارتر بنویسد.
سعی می کنم مطالعه خودم را محدود به سبک و حوزه خاصی نکنم و از خواندن انواع رمان در سبک های مختلف استقبال می کنم. اعتقاد دارم بالاخره در هر کتابی حرفی و نکته ای هرچند کوچک نهفته است .
نویسندگان بی شماری هستند که از خواندن کارهایشان لذت می برم تعدادی شان را نام می برم، ولی پیشنهاد می کنم کتاب های داستایوفسکی (ابله، جنایات و مکافات و برادران کارمازوف، شیاطین)، (سقوط و بیگانه) آلبرکامو، جنگ و صلح، همه می میرند (سیمون دوبوار)، پیرمرد و دریا(ارنست همینگوی)، بوف کور (صادق راهنمایی)، کتاب های احمد محمود و عباس معروفی و ... را توصیه می کنم حتما مطالعه نمایند.
نوشتن رمان چه جهانیی را در فکر شما ساخته است؟ بعد از نوشتن رمان با قبل از ورود به این حوزه چه تغییرات شخصی نموده اید؟
وقتی شروع به نوشتن داستانی می کنم پا به پای شخصیت ها پیش می روم و با آن ها زندگی می کنم، می خندم و درد آن ها را با تمام وجودم احساس می کنم و تمام صحنه ها و مکالمات برایم تجسم می یابند به گونه ای که گاهی احساس می کنم زبان و قلمم از بیان و نگارش شان قاصر است. حتی خواب هایم را هم تحت تاثیر قرار می دهند. با نگارش هر داستانی احساس می کنم از یک طوفان سهمگینی خارج شده ام و در حین نوشتن کم حرف تر و آرام تر و حساس تر از زمان های دیگر هستم.
با ورود به این عرضه دقتم در بسیاری موارد خیلی افزایش پیدا نموده است.
برای نوشتن رمان چه کارهای مقدماتی انجام می دهید؟ به طور معین و جداگانه برای دو رمان گم شده ای در مه و راز یک معما چه کارهایی قبل از نوشتن انجام دادید؟
تنهایی، ولی نه فاصله گرفتن از اجتماع، بلکه درگیر نکردن فکر از دغدغه های روزمره، آزاد کردن و خالی کردن فکر از هر چیزی غیر مرتبط با نگارش. به خودم و فکرم زمان می دهم تا خودش را کامل در آن موقعیت قرار دهد.
علت اصلی نگارش این رمان ها با این حجم نسبتا بالا در روبروه با آثاری که الان ارائه می گردد، چیست؟
خط اصلی و محتوای داستان برایم اهمیت زیادی داشت و دارد نه حجم رمان... بنابراین سعی ام بر بهبود کیفیت و محتوای آثارم است.
به طور معین مخاطب این دو رمان چه کسانی هستند؟ آیا بازخوردی از این مخاطبان هم داشته اید؟
سعی کردم مخاطب رمان هایم شامل کل جامعه باشد، نه قشر خاصی. بله، مخاطبانی که آثار را مطالعه نموده بودند اکثریت بر این باور بودند که گویا خودشان هم مشابه همان احساسات را دارند و یا تجربه کردند و به نحوی همزاد پنداری می کردند.
هدف از نوشتن این دو رمان بیشتر سرگرم کردن خواننده بوده است یا در کنار تفریح قرار بوده نقش های دیگری هم ایفا نماید؟ برای مثال آیا خواننده با پرسش های جدی روبرو می گردد؟ اصولا این دو رمان چه نسبتی با هم دارند؟
سعی ام بر این بوده که نگارش آثارم ورای تفریح باشند و تا جایی که امکان دارد آگاهی را افزایش دهم و یا حتی به مخاطبانی که شرایط و احساساتی مشابه این شخصیت ها دارند بگویم تنها نیستند و این مسائل برای دیگران هم وجود دارد، ولی هرکس به نحوی متفاوت ولی با اصلی مشابه... . این دو رمان هر دو اجتماعی، ولی با سبکی متفاوت هستند.
اگر قرار باشد امروز به این دو رمان به عنوان یک مخاطب از بیرون نگاه کنید کدام بخش ها را حذف می کنید و کدام بخش ها را بیشتر پرورش می دهید؟
هیچ تغییری ایجاد نمی کنم چون بر پایه آن عواطف و شرایط آن لحظه نوشته شده. ولی سعی می کنم هر اثری قوی تر و پرمصماتر از اثر قبلی باشد.
این دو اثر در چه بازه زمانی نوشته شدند؟ چند بار بازنویسی کردید؟
پشت سر هم نوشته شدند و زمان و فکر بسیاری صرفشان کردم، به حدی که زندگی شخصی ام را هم تحت تاثیر قرار دادند.
چه شد که تصمیم گرفتید دو اثر را با هم منتشر کنید؟
فکر می کنم علاقه و شوق و موضوعی که درونم را تکان می دهد اهرم اصلی برای انتشار پشت سر هم آثارم است.
تا کنون برای این دو رمان چه کارهای جنبی مانند جلسه رونمایی، جشن امضاء، جلسه نقد و آنالیز و ...برگزار شده است؟ چه برنامه هایی برای این دو دارید؟
به علت این که در این دو سال با کرونا روبرو بودیم، برای حفظ سلامت مخاطبان از برگزاری جشن امضاء خودداری شده است، اما اگر تمایلی از سوی نهادی باشد ما نیز استقبال می کنیم.
نگاه شما در رمان گم شده ای در مه به اتفاقات بسیار و متعدد بوده است. علت این هم اتفاقات چیست؟
در آن کار دوست داشتم نگاهی کلی و فراتر از یک موضوع خاص به جامعه داشته باشم و بطن و شالوده کلی جامعه و برخوردها را به تصویر بکشم. آدم هایی که ممکن است ما هم یکی از آن ها باشیم یا با آن ها برخورد کنیم و یا احساساتی مشابه آنان داشته باشیم.
زنانی که در رمان های خود انتخاب نموده اید، چقدر به زنانی که در جامعه می بینید، نزدیک هستند؟
فکر می کنم شخصیت ها تا حد زیادی به افراد جامعه نزدیک هستند.
با این که متولد اصفهان هستید، کمتر خبر از بوم فرهنگی اصفهان در این دو رمان دیده می گردد، چرا؟
شاید به خاطر جلوگیری از سوء تفاهم میان اطرافیان ام بوده، ولی کلیت داستان به نحوی است که می توان به کل شهرها بسط شان داد.
رمان ها قبل از انتشار به وسیله نویسنده داستانی دیگر، ویراستاری شده اند؟ یا اصولا با این نوع نگاه موافق نیستید؟
خیر و نظری ندارم.
علت انتخاب دو نشر روزگار و گفتمان اندیشه معاصر چه بوده است؟ فکر می کنید آثار شما، خوب ارائه شده اند؟ کتاب ها در فضای مجازی و به صورت الکترونیکی هم ارائه شده اند؟
به صورت کاملا اتفاقی بوده و هر دو ناشر زحمات فراوانی برای به ثمر رسیدن این آثار کشیده اند و از هر دویشان برای کوشش ها و زحماتشان بسیار سپاس گذارم. در سایت ها نسخه چاپی به فروش می رسد، ولی نسخه الکترونیکی نه... .
از هر رمان اگر قرار باشد یک پاراگراف را انتخاب کنید، آن پاراگراف ها کدام هستند؟
رمان گمشده ای در مه: گاهی وقتا برخی از حسا باید بمیره تا دوباره متولد بشی تا خودتو دوباره پیدا کنی مثل بهار که با اومدنش به برگای خشکیده جون میده. همه ما آدما به یه انقلاب درونی، به یه بهار درونی، به یه اتفاقی که فقط درون مونو به چالش بکشه محتاجیم.
رمان راز یک معما: برخی وقت ها ما به آدم ها شاخ و برگ زیادی می دهیم جوری که آن شاخ و برگ ها دور خودمان می پیچد، آن قدر می پیچند که تمام وجودمان را احاطه می نمایند. جوری دور گردنمان می پیچند و آن قدر فشار می آورند که راه نفس مان را می بندند و خفه مان می نمایند که دیگر نه راه پس و نه راه پیش داریم.
پفراینده این فضای فکری در فکر شما بسته شده است یا هنوز در کارهای بعدی دنباله همین نوع نگاه را می توانیم ببینیم؟
هنوز بسته نشده است و در کارهای بعدی هم کم و بیش این فضا جریان دارد.
گویا اکنون هم مشغول نگارش رمان دیگری هستید، درباره این کار هم شرح می دهید؟
این کار متفاوت تر از دو کار قبلی است؛ چه از لحاظ سبک نوشتار و چه از لحاظ داستان و در ژانر اجتماعی معمایی که در حال نگارش است، امیدوارم به یاری خدا کار خوبی از آب دربیاید.
منبع: خبرگزاری ایسنا