توصیه های شغلی رایج چقدر در موفقیت موثرند؟
به گزارش رپید دانلود، مشاور عزیز.
من در حوزه علوم کامپیوتر کار می کنم. وقتی این جهت را انتخاب کردم، کم سن و سال بودم و اصلا علاقه ای به آن نداشتم. فقط می خواستم شغل داشته باشم.
مدتی پیش تصمیم گرفتم راستا دیگری را امتحان کنم، اما نمی دانستم چه راستای. ناگهان کلی سوال به فکرم آمد: آیا باید دنبال عشق و علاقه ام بروم؟ بدون در نظر گرفتن عایدی؟
یا باید کلا کار شرکتی را کنار بگذارم و به اصطلاح، خودم رئیس خودم باشم؟ به اینترنت رجوع کردم تا جواب سوال هایم را پیدا کنم.
وقتی عبارت توصیه های شغلی را سرچ کردم، با صد ها مقاله روبه رو شدم که بعضی ها مشابه و بعضی ها کاملا در تضاد با هم بودند. نمی دانستم به کدامشان اعتماد کنم. از کجا باید بفهمم کدام شان واقعا جواب می دهد؟
پاسخ: دوست عزیز.
حق با توست. توصیه های بی شماری درباره موفقیت شغلی وجود دارد که گرچه نیت همه آن ها خیر است، اما غالبا معتبر نیستند و خیلی هایشان متضاد و منسوخ هستند. طبق تحقیقات، از میان صد ها توصیه، چهار مورد از نظر مردم، لازمه های اصلی موفقیت هستند:
1. کنترل راستا حرف های خود را در دست بگیرید.
2. ارتباطاتی خارج از سازمان و حوزه کاری خود داشته باشید.
3. در پی علاقه تان بروید.
4. آماده پذیرش فرصت بعدی باشید.
من و همکارهایم، برای اینکه ببینیم هر کدام از توصیه ها چقدر تاثیر دارد، تمام مطالعات میدانی از سال 2006 را آنالیز کردیم.
مطالعات درباره این بود که هر توصیه، چقدر در مشاغل مختلف جواب داده که شامل یک نمونه آماری 63 هزار نفری در اقصی نقاط دنیا بود، با شغل های مختلف و سوابق کاری مختلف.
این آنالیز یاری کرد الگو های جمعیتی در خصوص هر توصیه را پیدا کنیم و ببینیم کدامشان، در اغلب مواقع جواب می دهد و در خصوص کدام، باید با احتیاط جلو رفت.
به این منظور، موفقیت شغلی را به سه وجه تقسیم کردیم و آنالیز کردیم که هر توصیه، چقدر در رسیدن به این موفقیت ها موثر است: موفقیت شغلی عینی (مثل عایدی، جایگاه، ارتقا)، موفقیت شغلی فکری (مثل رضایت حرفه ای، سلامت)، نتایج شغلی کارمند (مثل رضایت شغلی، تعهد سازمانی، تصمیم به استعفا یا عملکرد شغلی).
حالا ببینیم طبق داده ها، هر کدام از توصیه ها چقدر برای رسیدن به موفقیت شغلی مفیدند:
توصیه اول: در دست گرفتن کنترل راستا حرفه ای. این توصیه، احتیاجمند یک فکر مستقل است که یعنی فرد، به جای اتکا به کارفرما، بیشتر خودش را مسوول راستا و پیشرفت حرفه ای خود می داند.
این توصیه در مقایسه با سه توصیه دیگر، بیشترین تاثیر مثبت کلی را دارد. بعلاوه دیدیم افراد دارای این فکریت، در مقایسه با کسانی که مستقل نیستند، معمولا بیشتر هر دو شکل موفقیت، یعنی عینی و فکری را تجربه می نمایند.
به علاوه، افرادی که مسوولیت کامل راستا حرفه ای خود را برعهده می گیرند، معمولا روحیه بهتر (از جمله رضایت بیشتر و تعهد سازمانی بیشتر)، عملکرد بهتر و احتمال استعفای کمتری دارند.
آدم هایی که فکریت مستقل ندارند اعتقاد دارند که پیشرفت شغلی شان در دست دیگران است، به ویژه کارفرما. این گرچه در گذشته جواب می داد، اما حالا دیگر جواب نمی دهد.
دلیلش تا حدی، احتیاج شرکت ها به سازگاری با تکنولوژی های نو و رقابت روزافزون است و به همین دلیل، کارمند ها باید روی پای خودشان بایستند و مهارت های متناسب با قرن 21 را خودشان به دست آورند.
پس توصیه من این است که همواره در حال یادگیری و کوشش برای پیشرفت حرفه ای باشی. با پیدا کردن فرصت های آموزشی و تقویت دانش و قابلیت هایت، کنترل توسعه و پیشرفت خودت را در دست بگیر. اینکه خودت به فکر پیشرفت خودت باشی، به نفع سازمان هم هست.
توصیه دوم: داشتن روابط خارج از سازمان و حوزه کاری، احتیاجمند یک فکریت بدون مرز است. گرچه افراد دارای این فکریت، موفقیت عینی و فکری بیشتری دارند، اما احتمال استعفا و ترک کارفرما در آن ها بیشتر است که این باعث می گردد کارفرما ها در خصوص استخدامشان، مردد باشند.
گرچه این فکریت در کل برای موفقیت شغلی مفید است، اما تاثیرش در موفقیت، بسیار کمتر از داشتن فکریت مستقل است. پیشنهادم این است که برای توسعه ارتباطاتت، مثلا افراد خارج از گروه کاری ات را به ناهار دعوت کنی، فعالیت های داوطلبانه انجام دهی، به تفریح های غیرکاری بپردازی یا در کنفرانس ها و رویداد هایی خارج از حوزه تخصصت شرکت کنی.
مدیر ارشد سابق گوگل، اریک اشمیت توصیه می کرد که همواره از دیدار با دوست های نو استقبال کنید. اما اگر می خواهی توصیه ها را اولویت بندی کنی، اول از همه تمرکزت را روی مستقل بودن بگذار، چون انرژی گذاشتن برای آن، ارزش بیشتری دارد.
توصیه سوم: ارزش محور بودن یعنی یک نفر، حرفه خود را بر اساس ارزش های عمیق شخصی اش پیش ببرد. از نگاه چنین فردی، حرفه و شغل یعنی دنبال کردن عشق و علاقه.
بسیاری از افراد، در جریان استعفای بزرگ (استعفای دسته جمعی کارکنان در بعضی کشور ها در دوران کرونا)، در پی مشاغلی هستند که در وهله اول، همسو با ارزش هایشان باشد.
اما طبق تحقیقات ما، در خصوص این توصیه باید احتیاط کنی، چون کسی که این فکریت را دارد، دنبال زندگی هدفمند به وسیله شغلش است، اما رضایتمندی و پاداشی که از این راه دریافت می کنی، کمتر از آن چیزی است که انتظارش را داشته ای.
این فکریت زیاد اهمیت ندارد. تاثیر آن در موفقیت عینی و فکری، بسیار ناچیز است. پیشنهادم این است که اگر می خواهی فقط دنبال عشق و علاقه ات بروی، با احتیاط پیش برو. بعضی از افراد این تفکر را پیش می گیرند، چون انتظار دارند چیز بزرگ به دست آورند: از جذابیت پول و پرستیژ می گذرند تا به جایش، شادی بیشتری به دست آورند.
اما این بیش از حد خوشبینانه است. افرادی که دارای این فکریت هستند، معمولا فقط کمی از دیگران مسرور ترند. پس بهتر است به جای تمرکز صِرف بر علاقه، این را در نظر بگیری که هر شغلی نه تنها به هدفمندی و معنا احتیاج دارد بلکه احتیاجمند صلاحیت و تبحر هم هست.
توصیه چهارم. کسی که دائما دنبال فرصت های شغلی نو و تغییر شغل است، بدون آنکه کیفیت شغل فعلی اش را در نظر داشته باشد، دارای یک فکریت متحرک است.
طبق تحقیقات ما، این به موفقیت عینی منجر نمی گردد و به موفقیت فکری نیز آسیب می زند. افراد دارای این فکریت، روحیه و عملکرد پایینی دارند و احتمال ترک شغل شان، بیشتر است و از نظر کارفرما، چنین کارمندی هزینه بر و غیرجذاب است.
اینکه همواره آماده رفتن باشی، توصیه خوبی برای موفقیت در شغل فعلی و آینده نیست. پیشنهادم این است که برای از این شغل به آن شغل پریدن، زیاد مشتاق نباشی و تمرکزت را روی برترین بودن در شغل فعلی ات بگذاری.
فکریت متحرک، باعث می گردد همواره فکر کنی مرغ همسایه غاز است و همه تصور خواهند کرد که نمی گردد روی تو حساب کرد. این یافته ها در دوران استعفای بزرگ، بیشتر صدق می نماید، چون در این دوره، کارمند ها مخصوصا جوانان، دنبال کار نو هستند.
منبع: HBR
منبع: فرارو