علی دایی: دخترم استقلالی است و برایم کری می خواند
به گزارش رپید دانلود، عادل فردوسی پور در ادامه گفت وگوی خود با علی دایی، سوار ماشین او شده و همراه با اسطوره فوتبال ایران به رستوران رفتند تا با هم گپ بزنند. دایی در این بخش، درباره زندگی شخصی خود حرف زده است. حرف های جالبی که برای اولین بار است از او در خصوص همسر و 2 فرزندش دنیز و نورا می شنویم.
دایی علاوه بر زندگی شخصی، در خصوص تیم ملی، کارلوس کی روش، برانکو ایوانکوویچ، جام جهانی 2022 قطر و حمایتش از مهدی طارمی در زمان اختلاف با دراگان اسکوچیچ هم حرف زده است. در ادامه بخش دوم گفت وگوی عادل فردوسی پور و علی دایی را می خوانید.
آقا ببخشید من شما را بردم (با خنده).
نه. خواهش می کنم. من قربانت بروم. خرسند شدم. خدا را شکر یکی خرسند از این دفتر بیرون می رود.
شربتی، چیزی که نخوردی؟ من می خواهم سالم برسم. نزنی من را درب وداغان کنی.
من خدا را شکر از موقعی که خودم را شناختم، تقریبا رانندگی می کنم.
آن تصادفت را گفتی شربت خوردی. الان که چیزی نخوردی؟
نه. شربت نخوردم.
من می خواهم ببینم لیورپول قهرمان می گردد یا نه؟
من خودم هوادار لیورپول هستم. انشالله که قهرمان می گردد.
گواهینامه نداشتی ولی رانندگی می کردی؛ درست است؟
ماشین را که گفتم یک پیکان اردبیل11، اولین ماشین من بود که رنگ آن قهوه ای بود. این را هم چون با شریکم با مشارکت کار می کردیم، از سود کار برای من آن ماشین را خرید. به شریکم گفتم بگذار گواهینامه بگیرم و بعدا سوار ماشین شوم اما گفت: نه. کاری ندارد. فکر کنم چهارشنبه شب بود که داشتیم به اردبیل می رفتیم. دوستم در ماشین نشست و به من شرح داد چه کاری انجام دهم.
یعنی قبل از آن روز پشت ماشین نشسته بودی؟
خیلی کم زمانی که بچه بودم، نشسته بودم. بعد کنار من نشست و تا کرج دوستم صحبت های خودش را کرد و از کرج خوابید و زمانی که به اردبیل رسیدم، جلوی در خانه او را صدا کردم. گفتم فلانی رسیدیم و به من گفت مگر می گردد رسیده باشیم؟ گفتم بله. بفرمایید به خانه تان بروید.
طرف چه جراتی داشته! ماشین را دست کسی که پشت ماشین نشسته نبوده، از تهران تا اردبیل داده!
جرات را کنار بگذاریم. فکر می کنم خیلی آدم بی خیالی بود.
خب تو زندگی پر فرازونشیبی داشتی. اتفاقات زیادی هم در آن اتفاق افتاده. من فکر می کنم بعد از اینکه ازدواج کردی، به یک ثبات رسیدی و راستا پیشرفتت هم از آن به بعد شیبش تندتر شد. یعنی اتفاقات خوبی برای تو رخ داد. وجه اجتماعی تو پررنگ تر شد (مثلا بحث خیریه ها). فکر می کنم آن ازدواجی که کردی، قشنگ نقش داشته.
خانم من در زندگی من همواره مشاوره های خیلی خوب داده و با من هم فکری نموده است. همواره کنار من بوده که خیلی مهم است. بیشتر کارهایی که من در گذشته کردم یا می کنم، با مشورت همسرم است. همان طور که شما می گویید، جایگاه اجتماعی من خیلی خیلی بهتر از قبل شده است. این را باید بگویم که من در زندگیم یک بار ازدواج نموده ام. این مسئله که من 2بار ازدواج کردم، به هیچ عنوان درست نیست. سال 1383 ما ازدواج کردیم و من الان در زندگیم 2تا دختر دارم. این 2تا دختر، همه چیز من هستند. دختر بزرگ من اسمش دنیز است و در انگلیس در حال درس خواندن است و کالج می رود. انشالله یک سال دیگر هم به دانشگاه می رود. بعد از دختر اولم هم نورا است که با من است.
دنیز چند ساله است؟
16 ساله است و نورا هم 11 ساله است.
خانم شما تا حالا بازی تان را از نزدیک دیده است؟
خانم من فقط بازی های تیم ملی در جام جهانی آلمان را از نزدیک دیده است.
فقط همین؛ در جام جهانی 2006 بازی شما را دیده است؟
آن زمان که در ایران ممنوع بود و الان هم که متاسفانه اجازه نمی دهند. فقط در آلمان بازی من را دیده است.
قطعا اگر در دوران اوجت همسرت می آمد بازی هایت را از نزدیک می دید، خیلی تاثیرگذار بود و حق طبیعی است که مثلا مادرتان یا خانم شما بازی هایتان را در استادیوم ببیند.
متاسفانه قوانین ما اجازه نمی داد وگرنه ما همه باهم برابر هستیم و حق آن ها است که به استادیوم بیایند. تازه خیلی خوب هم هست. ما هرچه بگوییم هم تصمیم گرفته نمی گردد که بگذارند زنان به استادیوم بیایند. یک تایم حداقل چند ساعته را در یک محیط ورزشی صرف نمایند و آن حس را داشته باشند که آن ها هم در این جامعه می توانند خیلی از چیزها را داشته باشند.
یکی از تصاویر تلخی که تو فکر خیلی ها به جای مانده، آن اتفاقی که در مشهد رخ داد و زن ها پشت در ماندند و آن برخورد با آن ها شد و خیلی تلخ و ناراحت نماینده بود. امیدوارم واقعا به آن سمت برویم که این اتفاق رقم بخورد و این تابو شکسته شده.
ما نمی توانیم کشوری جدا از تمام جهان باشیم. باید با همه ارتباط داشته باشیم. این ارتباط باعث ارتقاء جامعه، ارتقاء تکنولوژی و همه چیز ما می گردد.
انشالله که حل بگردد. غیر از انشالله دیگر چیز خاصی نمی گردد گفت.
ما هم همواره می گوییم که انشاالله حل گردد.
ماشین باز هستی یا نه؟
زیاد ماشین باز نیستم اما همواره دوست داشتم ماشین خوب سوار شوم. آن کارهایی که من از بچگی تا الان نموده ام، کمترینش این است که مثلا من الان رفاه داشته باشم.
الان فکر می کنم خانم شما و نورا کیف می نمایند که وقت بیشتری با آن ها می گذاری، آزادتر هستی و فکرت درگیر نیست. یعنی تازه در حال چشیدن مزه علی دایی داشتن، هستند.
تا موقعی که فوتبال بود من اصلا نورا را خیلی کم می دیدم. موقعی که می آمدم، خوابیده بود. موقعی که تعطیل بود، من سر بازی بودم. خیلی کم مسافرت می رفتم و به ندرت پیش می آمد که بتوانیم با هم برویم. این مسائل، الان خدا را شکر نیست. ارتباط مان خیلی بهتر شده است. در کارهایی که انجام می دهم، خدا را شکر خانمم کنارم است. ایشان مهندسی صنایع غذایی گرفته اند. تمام کارهای رستوران من از صفر تا 100 را خانمم انجام داده و الان هم انجام می دهد. من زیاد کار خاصی برای رستوران انجام نمی دهم.
یک صبح تا شب علی دایی که درگیر فوتبال نیست، چگونه می گذرد؟
اگر کار داشته باشم، ساعت 7 صبح بیدار هستم. اگر کار نداشته باشم، دیگر 10 الی 11 بیدار می شوم و به دفتر می آیم و بیشتر در دفتر جلسه داریم. برخی روزها در دفتر 3 الی 4 جلسه داریم. بعد دوستان و رفیق های من می آیند. همه اش کار نیست. وسط روز بگووبخند و صحبت با دوستان هم است. بعد ساعت 7:30 به خانه می روم و دیگر خانه هستم.
در اختیار نورا؟
بله دیگر نورا و... (خانمم)
نورا به ورزش و فوتبال علاقه دارد؟
هرچیزی که من دوست داشته باشم، نورا برعکس آن را دوست دارد. نورا به من پدر می گوید و دنیز هم به من بابایی می گوید. مثلا به من گفت: دیدی پدر، من استقلالی بودم و قهرمان شد. به خاطر این استقلالی بودم. به او گفتم که پدرسوخته، 5 سال است پرسپولیس قهرمان می گردد و الان تو به من این را می گویی. در پاسخ به من گفت: سال جاری مهم است، گذشته را فراموش کن.
پند اخلاقی هم پس می دهد؟
بله دیگر.
زبان هم که حتما خوب است؟
هر 2 دختر من از 3 سالگی زبان را خواندند و زبان انگلیسی آن ها عالی است. نورا در حال یاد گرفتن زبان آلمانی هم است اما آلمانی را زیاد علاقه ندارد. عاشق این شده که زبان کره ای یاد بگیرد.
به خاطر این گروه های موسیقی است؟
چند تا گروه دارند و الان به من می گوید: افتتاحیه جام جهانی باید من را ببری چون این گروه کره ای می آید.
منبع: خبر ورزشی
منبع: فرارو